یکی از عناصر کلیدی «قدرت ملی» هر نظام سیاسی «علم و فناوری » است. برجستگی سایر عناصر شکل دهنده این قدرت ملی به چنین عنصر کلیدی و حیاتی بستگی دارد. برای به فعلیت رسانیدن پتانسیلهای بالقوه علم و فناوری هر کشور، دولتها دست به تدوین راهحلهای ملی میزنند که در ادبیات مدیریت سیاسی، « سیاست ( خط مشی) » نامیده میشود. نظام مقدس جمهوری اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست. سلسله مراتب راهحلهای ملی در حوزه علم و فناوری در ایران عبارتست از 1) ابر سیاستهای (سیاستهای کلان) علم و فناوری، 2) سیاستهای عمومی ( خط مشیهای) علم و فناوری 3) استراتژیهای علم و فناوری. ابرسیاستها، محصول کار سطح نخست مدیریتی کلان کشور است که در سطح رهبری نظام و ستادهای تخصصی آن سطح متجلی میشود. سیاستها، رهآورد دولت ( در مفهوم سه قوه) است؛ و استراتژیها فِعل مدیریت دولتی ( سطح سوم) و مدیریت بخش خصوصی ( سطح چهارم) است. به عبارت دیگر راهحلهای ملی ارتقاء علم و فناوری در کشور میبایست در یک سلسله مراتب تعاملی بین ابر سیاستها، سیاستها و استراتژیها ساری و جاری شوند. رابطه خطی بین این سه وجود ندارد بلکه صبغه تودرتویی دارند زیر ابر سیاستها، نقشههای کلان ملی هستند که نقشههای تفصیلی سیاستها در آن جای میگیرند و استراتژیهای رنگ وبوی عملیاتیتر دارند که در دل سیاستها قرار میگیرند. به عبارت دیگر ابرسیاستها، سیاستها و استراتژیها صرفاً گزارهها زیبا نیستند بلکه نقشههایی هستند که پیوند بین عناصر درونی آنها به آنها سیمای زیبایی میدهد. بنابراین اگر بین عناصر نقشه سیاستهای علم و فنـاوری کشور همسویی نباشد؛ همسویی بین ابر سیاستها، سیاستها و استراتژیها زیر سوال خواهد رفت. یکی از انتقادات وارده بر نقشه جامع علمی کشور، ضعف همسویی فوق است. امید است در بازنگری این نقشه، همسویی بین ابر سیاستهای علم و فناوری، سیاستها واستراتژیها در پرتو چشمانداز و پررنگتر شود.