unavailable
unavailable
شرکتهای نوپای فناوری بنیان و از جمله نانو فناوری در ایجاد فرصتهای شغلی، توسعه اقتصادی منطقه و تجاریسازی فناوریها اهمیت بهسزایی دارند. در این تحقیق عوامل لازم برای شکلگیری این شرکتها شناسایی و اولویتبندی شده است. بدین منظور ابتدا تحقیقات انجام شده بینالمللی و داخلی بررسی شده است. بر اساس نتایج محققان قبلی، عوامل لازم در 9 مؤلفه و 83 شاخص در قالب یک پرسشنامه طبقهبندی شدند. سپس پرسشنامه در میان 200 نفر از اعضاء جامعه آماری از جمله مدیران و خبرگان این شرکتها، اساتید دانشگاه و خبرگان انجمنهای حوزه فناوری توزیع شد. در مرحله بعد نقش هر یک از مؤلفهها و شاخصها با استفاده از ضرایب بدست آمده از تحلیل عاملی تأییدی و وزندهی بررسی شد. از آنجا که هدف این تحقیق، مشخص کردن عوامل مؤثر بر شکلگیری شرکتهای نوفناوری بنیان نانو و اولویتبندی آنها در کشور است، تحقیقی کاربردی به شمار میرود. نتایج نشان میدهد 59 شاخص از میان 83 مورد، موثر بوده و 10 شاخص تیم مدیریت، هشت شاخص کارکنان، دو شاخص راهبرد کسب و کار و یک شاخص راهبرد فناوری کم اثر بودهاند. طبق نتایج بدست آمده از روش ضریب عاملی و همچنین روش وزندهی عوامل، مؤثرترین مؤلفههای مورد نیاز به ترتیب: نهادهای حمایتی، محیط سازمانی، سیاستهای حمایتی دولت، کارکنان شرکت، شبکهسازی، تأمین مالی، راهبرد کسب و کار، تیم مدیریت و راهبرد فناوری بودند.
به منظور تعیین بهترین شیوه سیاستگذاری و پیادهسازی فرایند ترویج علم در کشور، ارائه سازوکاری ملی با توجه به چالشها، ضروریات و نیازهای یک کشور اجتنابناپذیر است. در این پژوهش تلاش شده است بهطور ویژه، به این مهم پرداخته شود. بدین منظور جامعه پژوهش شامل 60 تفر از صاحبنظران حقیقی و حقوقی در کشور که هریک به نوعی برای ترویج علوم در کشور فعالیت میکنند مورد مراجعه قرار گرفتهاند. دادهها توسط تلفیقی از روشهای پژوهشی اعم از اسنادی-کتابخانهای و پیمایشی گردآوری شده است. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه (محقق ساخته) و روش نمونهگیری، هدفمند و گلولهبرفی بوده است. تعیین بهترین شیوه سیاستگذاری و پیادهسازی ترویج علم در کشور همزمان با ترسیم و تعریف سازوکار ملی ترویج علم، یکی از مهمترین نکات مورد نظر در این مقاله بوده است. قابل ذکر است پس از جمعآوری و تحلیل دادهها و ترسیم سازوکار اولیه، تعدادی از صاحبنظران در طرح پرسش از خبرگان (دلفی) شرکت کرده و به بازبینی، اصلاح و تایید سازوکار پرداختند. به منظور شناسایی بهترین روشهای به کار گرفته شده و الگوگیری از روشهای موفق سایر کشورهای پیشرو در این زمینه، مطالعاتی در سطح بینالمللی نیز صورت گرفته است. تحلیل یافتهها نشان داد که «سیاستگذاری متمرکز ملی (شورایی و هیات امنایی) و پیادهسازی غیرمتمرکز» بهترین شیوه برای سازوکار ملی ترویج علم از دید پاسخگویان است. طبق این مدل از سیاستگذاری، شورایی از سیاستگذاران به سیاستگذاری کلان میپردازند و سایر نهادها نیز ضمن تعامل با این شورا، به پیادهسازی فرایندهای ترویج علم میپردازند.
با توجه به عدم توفیق سازمانهای پژوهش و فناوری در ایفای نقش و رسالت خود و در نتیجه عدم اثربخشی آنها از یک سو و افزایش فشارها برای پاسخگویی از سوی دیگر، سازمانهای پژوهش و فناوری نیازمند تقویت مدیریت راهبردی خود به منظور تبدیل شدن به سازمانهای موثر، کارآمد و هدفگرا برای نوآوری و توسعه فناوری میباشند. براین اساس موضوعی که مطرح میشود این است که مفهوم راهبرد در سازمانهای پژوهش و فناوری چیست و الگوی مناسب برای مدیریت راهبردی توسعه فناوری این سازمانها چگونه است. این تحقیق براساس روش «تحقیق آمیخته» از نوع «طرح تحقیق آمیخته اکتشافی متوالی» انجام میگیرد. در مرحله اول براساس روش شناسی تئوری برخاسته از دادهها به تبیین مفهوم راهبرد در سازمانهای پژوهش و فناوری و ارائه مدلی برای مدیریت راهبردی توسعه فناوری در سازمانهای پژوهش و فناوری مستقل براساس مصاحبههای نیمهساختار یافته با مدیران و افراد مرتبط، پرداخته شده است. مدل توسعه یافته مبتنی بر رویکرد توانمندیهای پویا به مدیریت راهبردی و مدلی فرایندی است که در برگیرنده شش مقوله اصلی «تعیین حیطه فعالیت و چشم انداز»، «تعیین اهداف دانشی فناورانه سازمان»، «متوازنسازی فعالیتهای اکتشاف و بهرهبرداری»، «رهنگاشت ترکیبی مسیرهای فناورانه»، «فرایندها، منابع و توانمندیهای سازمانهای پژوهش و فناوری» و «انتقال دستاوردها» است. سپس با استفاده از روش تحقیق مطالعه چند موردی، در مورد یافتههای سه مطالعه عمیق موردی براساس مدل توسعه یافته در مرحله اول که در سازمانهای پژوهش و فناوری منتخب مرتبط با صنعت نفت به اجرا درآمد به تبیین مدل پرداخته شد و براساس آن شواهدی برای پشتیبانی و تائید مدل توسعه یافته، گردآوری گردید.
همراستایی میان راهبرد فناوری و راهبرد کلان در بنگاههای اقتصادی، یکی از مباحث مهم در حوزه مدیریت فناوری را به خود اختصاص میدهد. این موضوع در بنگاههای بزرگ که دارای کسب و کار متنوع هستند از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ زیرا شرکتهای دارای کسب و کار متنوع به دلیل برخورداری از داراییهای فناورانه مختلف نیازمند یک برنامه جامع و کلان راهبردی در زمینه فناوری هستند. علیرغم این اهمیت، تعداد اندکی از پژوهشها به همسویی راهبرد فناوری با راهبرد کلان در شرکت های دارای کسب و کار متنوع پرداختهاند. در مقالهای که توسط همین نویسندگان در شماره سوم از سال دوم فصلنامه سیاست علم و فناوری به رشته تحریر درآمده، مباحث نظری این موضوع مطرح شده و مورد بحث قرار گرفته است. همچنین در همان مقاله، بر مبنای مطالعه ادبیات و بر اساس رویکرد قیاسی و با استفاده از روش تحلیل محتوا، یک چارچوب نظری برای توضیح این ارتباط ارائه شده است. هدف مقاله حاضر بررسی کاربرد پذیری چارچوب نظری توسعه داده شده در عمل از طریق موردکاوی گروه صنعتی ایران خودرو است؛ که یکی از شرکتهای دارای کسب و کار متنوع در ایران بهشمار میرود. برای این منظور اطلاعات مورد نیاز پژوهش علاوه بر مشاهده محققین از پدیده مورد مطالعه و بررسی مستندات مرتبط، از طریق مصاحبه با جمعی از مدیران ارشد و کارشناسان خبره گروه صنعتی ایران خودرو حاصل شد. سپس این اطلاعات مورد تجزیه وتحلیل تم قرار گرفت و وضعیت فعلی راهبرد کلان گروه، محتوا و خروجی های راهبرد فناوری گروه و نحوه تأثیر پذیری آن از راهبرد کلان در قالب چارچوب قبلی توصیف و تبیین شد. همچنین چارچوب قبلی در برخی موارد تکمیل و تعمیق شده است که میتواند مبنای مطالعات آتی قرار گیرد.
هدف این مطالعه بررسی و شفاف سازی وضعیت شرکتهای فناوری نانو ایرانی مبتنی بر جایگاه آنها در زنجیره ارزش است. به این منظور رفتار کسب و کاری هر کدام از شرکتهای فناوری نانو در بازه زمانی از ابتدای سال 1387 تا انتهای سال 1389 مورد مطالعه قرار گرفته است. این پژوهش، یک مطالعه توصیفی است که با استفاده از مفهوم زنجیره ارزش، قصد توصیف صنعت در حال شکلگیری نانو را دارد. در این تحقیق روش پیمایش طولی مورد استفاده قرار گرفته و در یک تمام شماری، کلیه شرکتهایی که بهعنوان شرکتهای فعال در حوزه فناوری نانو مورد مطالعه قرار داده است. جهت جمع آوری. دادهها، از مصاحبههای نیمه ساخت یافته، در سطح شرکتهای نانو، مشتریان آنها، شرکتها یا سازمانهای همکار آنها مانند آزمایشگاهها یا مراکز تحقیق و توسعه یا دانشگاهها، مستندات رسمی و غیررسمی شرکتها، مدارک، مکاتبات و گزارشهای شرکتها استفاده شد. تحلیل دادههای جمعآوری شده نشان میدهد رویکرد کلی شرکتها در حوزه فناوری نانو عرضه محور بوده است تا تقاضا محور. همچنین بعضی از شرکتهای بالادستی زنجیره، فعالیت خود را به سمت تولید محصول نهایی گسترش داده و به فعالیت در پاییندستی زنجیره مشغول شدهاند. نتایج تحقیق نشان میدهد وضعیت اقتصادی صنایعی که محصولات خود را با نانو بهینه کردهاند، از منظر سودآوری، بازگشت سرمایه و گردش مالی بهتر از شرکتهای در ابتدا یا میانه زنجیره ارزش است. این مطالعه تصویر مناسبی از فعالیت شرکتهای فناوری نانو برای سیاستگذاران و فعالان کسب و کار فراهم کرده و تقویت شرکتهای واسطه نانویی و شرکتهای صنعتی علاقمند به تولید مبتنی بر فناوری نانو و همچنین شراکتهای راهبردی بین صنعت و شرکتهای نانویی را توصیه میکند.
به موجب قانون برنامه سوم، شورایعالی علوم، تحقیقات و فناوری(عتف) بهعنوان نهاد سیاستگذاری و تصمیمگیری در زمینههای مزبور پیشبینی گردید که دبیرخانۀ آن باید در وزارت عتف تشکیل شود. اکنون این سوال وجود دارد که ساختار دبیرخانۀ شورایعالی عتف را چگونه میتوان طراحی کرد که بتواند با برخورداری از ظرفیتهای دوگانۀ پژوهشی و اجرائی و ارتباط مناسب با شورایعالی و بدنه علم و فناوری کشور در زمینۀ تحقق وظائف مورد انتظار قانونی گامهای اساسی را بردارد؟ این پژوهش برای پاسخگوئی به این سوال اساسی از چهار روش اصلی بررسی اسنادی، تجزیه و تحلیل وظایف، مصاحبههای نیمه ساختیافته و تشکیل گروههای متمرکز استفاده می کند.در این مطالعه با توجه به چارچوب مفهومی و پس از مصاحبه با 20 نفر از صاحبنظران و بر مبنای تحلیل دیدگاههای آنان 12 سناریوی ساختاری در قالب سه الگوی استقلال سازمانی، وابستگی سازمانی و ادغام سازمانی بین دو کارکرد پژوهشی و اجرائی طراحی گردید. به دنبال طراحی و ترسیم ساختارهای مرتبط با این سناریوها، یافتههای ساختاری با تشکیل دو گروه متمرکز با حضور 53 نفر از صاحبنظران و ذینفعان مورد بررسی و نظرسنجی قرار گرفتند که بر اساس آن تشکیل «سازمان سیاست علم و فناوری کشور» مبتنی بر الگوی ادغام سازمانی بین دو کارکرد با مقیاسهای بزرگ بهعنوان مطلوبترین سناریوی ساختاری برای پشتیبانی پژوهشی و اجرائی شورایعالی عتف انتخاب و در عین حال نقاط ضعف و قوت آن در نشستهای مزبور از سوی متخصصان و صاحبنظران مورد ارزیابی قرار گرفتند.در بخش پایانی مقاله، با توجه به ارزیابیهای صاحبنظران از الگوی ساختاری منتخب برخی از پیشنهادات اجرایی برای استقرار و بهبود آن ارائه میگردد.
نوآوری مسیرحرکت بهسوی جامعه دانشی را میسازد. متداولترین رویکرد پیشبرد نوآوری، توجه به فعالیتهای تحقیق و توسعه و فناوریهای پیشرفته است. این واقعیت که سهم بنگاههای صنعتی دارای فناوریهای متوسط و پایین در تولید و رشد اقتصادی کشورهای در حال توسعه بسیار بیشتر از بخش فناوری پیشرفته است، تناسب این رویکرد با شرایط کشورهای در حال توسعه زیر سئوال میرود بویژه آنکه نوآوری پدیدهای فراگیر است و در تمام بخشها صرفنظر از نوع فناوری میتواند ظهور کند. کمبود توجه سیاستگذاران به بنگاههای دارای فناوری متوسط و پایین موجب افزایش عقبماندگی آنها شده و شکاف فناوری کشورهای در حال توسعه را بیشتر میکند. در این مطالعه با پیشفرض ضرورت ارتقاء نوآوری در کلیه بخشهای اقتصادی و با توجه به ساختار غالب صنعتی هر کشور، تلاش شده تا از طریق بررسی دیدگاههای نظری و مطالعات تجربی، استراتژیهای مناسب نوآوری در کشورهای در حال توسعه تشخیص داده شود. پس از استخراج چارچوب سیاستی مناسب، به بررسی سیاستهای برنامههای پنجگانه توسعه ایران پرداخته و پیشنهاداتی برای بهبود سیاستهای نوآوری ایران ارائه شده است. نتایج تحلیل محتوی این اسناد نشاندهنده وجود اریب عرضهمحور و عدم توجه کافی به بخشهای فناوری متوسط و پایین در سیاستهای نوآوری ایران است.