آغاز فصلنامه سیاست علم و فناوری
آغاز فصلنامه سیاست علم و فناوری
اعتلای صنعتی و اقتصادی هر جامعهای مرهون تحقیقات علمی و سازمان یافته آن جامعه است. تشخیص نیاز بازار مصرف، اجرای تحقیقات و مطالعات برای توسعه فنّاوری و در نهایت تجاری سازی آن از مراحل اجتناب ناپذیر ایجاد یک فنّاوری جدید است. سازمانهای تحقیقاتی از طریق تجاری سازی فنّاوریها، هزینههای توسعة فنّاوریهای خود را جبران کرده و امکان سرمایهگذاری در فنّاوریهای بهتر و پیشرفتهتر را برای خود به وجود میآورند. یکی از راهکارهایی که برای برطرف کردن مشکل تجاری سازی طرحهای تحقیقاتی ارائه شده ارزیابی مقدماتی پتانسیل تجاری شدن آنها قبل از اجرای طرح است، اما آنچه که از اهمیت ویژهای برخوردار است چگونگی برآورد پتانسیل تجاری دستاوردهای تحقیقاتی میباشد. پتانسیل تجاری عبارت است از احتمال تجاری شدن یک فنّاوری جدید. هر فنّاوری جدید برای تجاری شدن و رسیدن به بازار نیازمند حرکت و پیشرفت در یک مسیر پر پیچ وخم، متغیر و غیرقابل پیشبینی است. بنابراین تعیین پتانسیل تجاری یک فنّاوری جدید پیش شرط لازم برای تعریف موفق راهبرد تجاری شدن آن میباشد. تمرکز این مقاله بر توسعه یک سیستم فازی برای اندازهگیری پتانسیل تجاری فنّاوریهای برگزیده برای توسعه در مراحل اولیه و قبل از صرف زمان و منابع، بر مبنای مدل ارزیابی راهبرد فنّاوری 1(STEP) میباشد. بر مبنای مدل STEP، هر فنّاوری جدید برای تجاری شدن نیازمند برخی ویژگیهای خاص است. این ویژگیها به ابعاد مختلف تقسیم شده و هر یک از ابعاد نیز دارای تعدادی شاخص میباشند. در این مقاله ضمن پرداختن به طراحی یک سیستم فازی به منظور اندازهگیری پتانسیل تجاری طرحهای تحقیقاتی برمبنای مدل STEP، مقدار کمی پتانسیل تجاری یکی از مهمترین طرحهای تحقیقاتی در پژوهشگاه صنعت نفت اندازهگیری میشود.
مقالة حاضر پژوهشی پیرامون بررسی روشهای مختلف نگاشت در مدیریت فنّاوری میباشد که در گام عملیاتی آن صنعت برق به عنوان مطالعه موردی بررسی شده است. در این مقاله کوشش میشود، ابتدا با بررسی روشهای مختلف نگاشت و مناسبت کاربرد آنها، نگاشت مناسب صنعت برق انتخاب شود. ادبیات تحقیق مؤید چهار دسته نگاشت شامل: نگاشت دانش، نگاشت مسیر ، نگاشتهای حاصل از داده کاوی و نگاشت نهادی است که هر یک کاربرد خاص خود را دارد. از آن جمله نگاشت نهادی است که از آن برای مطالعه سیستم نوآوری استفاده میشود. در مطالعه فوق نگاشت نهادی سیستم نوآوری صنعت برق برای وضع موجود طراحی میگردد و در نهایت با توجه به ادبیات موجود نگاشت مناسب صنعت پیشنهاد می شود.
در جهان امروز، فنّاوری اطلاعات به عنوان مهمترین رکن توسعه جوامع بشری محسوب شده و روز به روز برشتاب حرکت جوامع از دوران صنعتی به عصر اطلاعات افزوده میشود. مطالعات انجام شده دربارة برنامههای توسعة اغلب کشورها، نشـانگر محوری بودن نقش فنّاوری اطلاعات دراینگونه برنامههاست و در این میان توسعة منابع انسانی متخصص به عنوان مهمترین عامل برای نیل به چنین هدفی محسوب میشود. در مقاله حاضر نتیجة طرح پژوهشی نیازسنجی منابع انسانی متخصص کشور در عرصة مهندسی فنّاوری اطلاعات مورد توجه قرار می گیرد؛ به همین دلیل ابتدا با ارائة تعریفی ازفنّاوری اطلاعات و نیروی کار آن، به بررسی روشهای پیشبینی منابع انسانی اشاره میشود و سپس با انتخاب یکی از روشهای یاد شده و با ترازیابی کشورهای مشابه ایران با توجه به شاخصهای مختلف اقتصادی و اجتماعی، مدلی برای پیش بینی نیروی انسانی متخصص در زمینه های مهندسی مرتبط با فنّاوری اطلاعات در ایران ارائه می گردد. در پایان با مقایسة نتایج حاصل از این مدلسازی با نتایج کشورهای تراز به نقاط ضعف و قوت آن اشاره می شود. نتایج این تحقیق از آن حکایت دارد که سالیانه حدود پنج هزار نیروی انسانی متخصص باید در رشتههای برق، الکترونیک، کامپیوتر و مخابرات در مقاطع تحصیلی مختلف تربیت و به بازار کار کشور عرضه گردد. با احتساب رشتههای جدیدی همچون دولت الکترونیکی، تجارت الکترونیکی، جامعه شناسی و فنّاوری اطلاعات، یادگیری الکترونیکی و نظایر آن که بتازگی مورد توجه نظام آموزش عالی در کشورها قرار گرفته است، در برنامة چهارم توسعه کشور تربیت نیرویی حدود سی تا چهل هزار نفر در رشتههای مرتبط با فنّاوری اطلاعات و در مقاطع مختلف آموزش عالی ضروری به نظر میرسد. همچنین براساس نتایج حاصل از تحقیق لازم است برای حصول اطلاعات دقیقتر برای برنامهریزی هر دو سال یک بار روند پیشبینی با اطلاعات جدید تکرار شود.
در سالیان اخیر مهندسی مجدد فرایندهای کاری1 در ایران با جلب نظر بسیاری از سازمانهای دولتی و خصوصی، مدیران این سازمانها را برای رسیدن به نتایج شگرف آن به تخصیص منابع تشویق کردهاست. اما مطالعات انجام شده روی این پروژهها نشان میدهد بسیاری از آنها به بهبود فرایندهایی اساساً غیرضروری پرداختهاند؛ یا از کنار فرایندهایی گذشتهاند که برای تحقق مأموریتهای نه چندان روشن سازمانها حیاتیاند. براساس این مشاهدات مهندسی مجدد کلان فرایندهای سازمانها با نگاه توأم به اهداف و مأموریتهای آن، در اجرای موفقیتآمیز طرحهای مهندسی مجدد میتواند نقش اساسی داشته باشد. در واقع احیای فرایندهایی که تحقق اهداف را امکانپذیر ساخته و حذف فرایندهایی بدون ارتباط بنیادی با مأموریتهای سازمانها، بیشتر با روح مهندسی مجدد سازگار است. در این مقاله به مهندسی مجدد در سطح کلان سیستم ملی پژوهش و نوآوری سلامت ایران به عنوان یکی از سیستمهای حیاتی کشور و بخش بهداشت پرداخته میشود. باتوجه به مطالعات انجام شده بخشهایی از این سیستم به صورت منفک از هم در حال فعالیت بوده و بخشهای مهم دیگری از آن هنوز مورد توجه قرار نگرفته است. این امر بیش از هرچیز ناشی از حاکم بودن نگرش وظیفهای به این سیستم است که جایگزینی آن با دیدگاه فرایند محور (با رعایت مجدانه همراستایی فرایندها با مأموریت و اهداف سیستم) ضروری به نظر میرسد. در این بازطراحی، از روشهای ابتکاری به عنوان بخشی از هنر معماری سیستم استفاده شده است.
در تحقیق انجام شده در زمینه ارتباط دانشگاه، صنعت و دولت برای توسعه فنّاوری، ابتدا با مطالعات کتابخانهای، تجارب و عملکرد سازمانهای پیرامونی داخلی و ادبیات موضوع در ممالک خارجی، مورد بررسی قرار گرفت. علاوه برآن مطالعة تطبیقی از تجارب پنج کشور انگلستان، استرالیا، تایلند، اندونزی وترکیه انجام شد. سپس مطالعه میدانی در سطح دانشگاهها، صنایع (شرکتها) و برخی از سیاستگذاران و متخصصان به عمل آمد. یافتهها ضمن به تصویرکشیدن وضعیت موجود، میزان تعامل بازیگران نظام توسعه فنّاوری ایران، عوامل ساختاری وغیر ساختاری اثرگذار بر امر ارتباط دانشگاه و صنعت و سازوکارهای مؤثر در توسعه ارتباط متقابل را شفاف میسازند. افزون بر آن با نگرش به دیدگاههای دوبخش علمی وصنعتی تحت بررسی، فرایند مدیریتی کلان و خرد حاکم بر روابط متقابل مطرح میشود و مکانیسمهای اثربخش، نتایج و پیشنهادات اجرایی و کاربردی نیز ارائه میگردد. در این مقاله به دادههای گردآوری شده و تحلیل توصیفی یافتههای تحقیق مذکور به اختصار اشاره میشود.
در مقاله حاضر پس از بررسی شبکه معنایی اصطلاحاتی نظیر "فهم عامه از علم"، "ترویج علم در جامعه" و ارائه توضیحاتی در خصوص چیستی این مفاهیم از حیث نظری و کاربردی، به بررسی نقادانه استدلالاتی پرداخته میشود که در باب چرایی مفید بودن "ترویج علم در حیطه عمومی" مطرح شده است. نتیجهای که از این بحث اخذ میشود آن است هرچند قوت استدلالهایی که در دفاع از ترویج علم ارائه شده یکسان نیست، اما در مجموع، این استدلالات کفه قضاوت را در حمایت از این اقدام سنگینتر میسازند. در ادامة بحث به بررسی انتقادی برخی از مهمترین دیدگاههایی پرداخته میشود که به علوم و فنّاوری جدید، به علل یا دلایل متفاوت و متنوع، نگاهی خوشبینانه و همدلانه ندارند. بخش پایانی مقاله به توضیح نظری و عملی برخی از شیوههای مؤثر برای ترویج علم در جامعه اختصاص داده شده است. از جمله نکات کلیدی مطروحه در این زمینه که در زمره نتایج اصلی مقاله است، آنکه میان ترویج بهینه علم و فنّاوری و وجود یک نظام مردمسالارانه رابطهای ظریف وجود دارد و شانس رشد دراز مدت، پایدار، موزون و هماهنگ علم و فنّاوری در زیستبومهای اجتماعی که با شرایط دموکراتیک اداره میشوند بالاتراست.
مفهوم «نظام ملی نوآوری» به عنوان یک چارچوب مفهومی و ابزار تحلیلی فعالیتهای نوآورانه کشورها و جوامع، امروزه مورد قبول و استفاده سازمانهای بینالمللی مختلف مانند کمیسیون اروپا، OECD و UNCTAD است. مقاله حاضر نیز بر روی همین مفهوم بر کشور ایران تمرکز نموده و تلاش دارد با تکیه بر تجارب چند مورد از کشورهای منتخب و موفق، راهکارهای پیشنهادی را برای اصلاح آن ارائه کند. این راهکارها به دو دسته تقسیم شدهاند: نخست اصلاحات نهادی که مستقیم براساس وضعیت کشورهای مورد بررسی استخراج شدهاند و دوم اصلاحات راهبردی کلان که بر اساس مطالعه میدانی و نظرخواهی از کارشناسان در قالب تحلیل SWOT استخراج شدهاند و به کل نظام مزبور مربوط میشوند. با این ترتیب در تحقیق حاضر از ابزارهای متنوعی چون مطالعه تطبیقی، مطالعه میدانی و تحلیل SWOT برای استخراج راهکارهای اصلاح نظام ملی نوآوری ایران استفاده شده است.